دو شبه قراره این پست رو بنویسم
مدت زیادی هست که از دغدغه هام ننوشتم و همیشه از روزمره نویسی بوده
و تا میام از مشکلاتم و دغدغه های ذهنیم بنویسم نمیدونم از کجا شروع کنم
چون بلد نیستم افکارم رو منظم کنم ولی سعی میکنم بنویسم شاید تونستم حرفام و فکرام رو اینجا بنویسم
امشب هم که تا حدودی موفق شده بودم پای کامپیوتر مقداری از این پست رو تایپ کنم از شانسم برقامون رفت و هر چی نوشتم پرید.
من تا جایی که یادمه از بچگیم با سبک زندگی ای بزرگ شدم که از نظر خیلی از مذهبیا این چیزا ممکنه عرف نباشه
مثلا عادت داشتیم بیرون که میریم مثلا پارک یا بیرون از شهر و طبیعت و... همه ی دخترا و پسرای فامیل با هم راحت صحبت میکردیم و بازی میکردیم.
مثلا بدمنیتون یا والیبال و ...
فارغ از نوع پوشش، فارغ از سن
البته که اونجوری هم نبوده که مثلا دختر و پسر با هم اپن و بی محدودیت باشیم و همیشه احترام بوده. مثلا پسر دوست بابای من که ۲ سال از من بزرگتره جدا از اینکه کنارمون مافیا بازی میکرد، منچ و بدمینتون و خیلی از بازیای دیگه ولی نمینشست خیلی کنارمون حرف بزنه و همیشه سعی میکرد تو جمع مردها باشه. یعنی همه برای خودشون حد قائل بودن در حالی که ما خانواده ی مذهبی ای نیستیم و خیلی چیزا بینمون عادیه. و همیشه هم نوع ارتباطمون مثل ارتباط خواهر و برادر با احترام بوده.
ولی نمیدونم یه خانواده ای که مذهبی محسوب میشن این چیزا براشون زشت محسوب میشه یا نه..حالا خانواده مذهبی داریم تا خانواده ی مذهبی!
اصلا حدود عرف رو چجوری میشه تعیین کرد... منظورم اینه که خب با هم حرف زدن توی جمع های خانوادگی گناه نیست.
پس چی میشه که این رعایت کردن بیشتر توی بعضی خانواده ها اتفاق میفته و بعضیا نه؟!
و اوناییم که رعایت بیشتر ندارن واقعا چیز زشتی بینشون نیست خیلیم عادیه
عادیه چون خودم دارم در جوی زندگی میکنم که مذهبی هم نیستن و اصلا شکل بد یا زشت به خودش نگرفته.
همیشه هم برام سؤال بوده آیا یک سری محدودیت ها ما رو از کلیت جامعه جدا نمیکنه؟
مثلا زمانی که یه سری خانم خیلی راحت تو پارکا با فامیلاشون راحت بازی میکنن یا جنب و جوش زیادی میکنن ولی خانواده های مذهبی ممکنه خانم ها به علت محدودیت هایی که برای خودشون درست کردن نه بازی کنن نه تفریح کنن...
اونم چون در دید جامعهس
یا مثلا دوچرخه سواری خانم ها یا بولینگ رفتن یه دختر چادری!؟
خیلی اینا برام سؤاله که بدونم
که اگر این ها که به لحاظ شرعی مشکلی ندارن و فقط بحث عرفی هست انجام ندادنشون به خودی خود باعث نمیشه خود غیر مذهبی ها هم این مدل تفریحات رو برای مذهبی ها ممنوع بدونن؟
مثلا حضور یک خانم چادری در قسمت بولینگ شهر بازی رو دارم میگم.
تقریبا تمام خانم هایی که اونجا بودن روسری به سر نداشتن و اوناییم که دذشتن شل بود و این حرف ها
ولی تصور کنید یه خانم چادری میرفت اونجا و بازی میکرد. چه جور نگاش میکردن؟
بهش تیکه نمینداختن؟
نمیگفتن زشته؟
شاید چون یکسری عرف ها رو خودمون برا خودمون ایجاد کردیم...
یا مثلا حس کردیم کافه های لوکس شهر یا خیابونای خفن شهر جای قدم زدن یه دختر چادری نیست
مثلا روز رأی گیری من و بچه ها بعد از رأی رفتیم توی یکی از خیابونای شهر قدم بزنیم
خب تو اون خیابون که اکثرا محل رفت و آمد ادمای کم حجاب با ظاهر اروپایی بود و منی که تنها چادری اونجا بودم کلی تیکه شنیدم از همه
و حتی یکسری حس میکردن حراستی چیزی ام با اینکه من از اون مدل چادری هایی نیستم که روسریم رو تا ابروهام بکشم پایین یا چادر معمولی بپوشم
یه تیپ کاملا امروزی و ساده زده بودم که همونم چون انتظار چنین چیزی نداشتن کلی مسخره ام کردن
فکر میکردن اونجا راه رفتن حق من نیست یا فک میکردن به نیت خاصی دارم قدم میزنم!
و منی که ادم برونگرا و اهل تفریحی هستم برام سخته که به خاطر چادرم خودم رو از جامعه جدا بدونم
چی شد که یه سری فکر کردن مذهبی ها یعنی فقط سجاده و نماز؟ ایا اصلا سجاده و چادر نماز من برای خلوت خودمه یا دین بخش اجتماعی زندگی من رو هم در بر میگیره؟
چادر واسه ی من یه سبک زندگیه ولی سبک زندگی من تافته ی جدا بافته از جامعه و به معنای منزوی بودن من نیست!
اینا به کنار
همیشه در تمام زندگیم با این موضوع جنگیدم که به خانوادهم ثابت کنم که من با همین عقیده و سبک زندگی تو اجتماع ظاهر میشم...
همیشه جنگیدم برای اینکه خانوادم من رو تافته ی جدا بافته از خودشون ندونن
درسته که طرز فکر من باهاشون فرق داشت ولی من خودم رو جدا نکردم
من جزئی از اجتماع بودم همون اجتماع مخلوط مذهبی و غیر مذهبی
من خط کش بندی نکردم برای در ارتباط بودنم ولی...
همیشه برام این خط کش گذاری مسئله بوده...
نظر شما راجع به عرف های جامعه چیه... به نظرتون همه ی این مسائلی که گفتم اگه راحت انجام بشه زیر سؤال بردن سبک زندگی مذهبیه؟