دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

من تشنه ترین ، تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
تن پوش تن زخمی من مرهم صبره
خوشبختی برام دیدن یک لکه ی ابره
من تشنه ترین
تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
من اهل کویرم
از نسل کویرم
یک عمره گول ابرای بی بارونو خوردم
دندان به لب تشنه و پوسیده فشردم
من نخل تبر خورده ی بیداد کویرم
تنهام ولی با این همه فریاد کویرم
نخلستون سرسبزی می شه روزی اینجا
پیغام منو
پرنده ها میدن به ابرا
من اهل کویرم
از نسل کویرم....

طبقه بندی موضوعی

هر کسی اعتقاداتش به خودش مربوطه؟!

دارم برنامه میریزم ادمای جدید پیدا کنم اما دیگه رندوم اتاق نمیگیرم..! اصلا! سعی میکنم از بچه های پایگاه پیدا کنم و باهاشون هم اتاقی شم.

تو اتاق که میشینم اصلا باهاشون حرف نمیزنم. اکثر وقتم رو تو نمازخونه میگذرونم.

مریم از وقتی باهاش حرف نمیزنم رفته تو قیافه!! برام مهم نیست و اگر با بقیه چند کلمه حرف بزنم با اون اصلا هم کلام نمیشم. انشاءالله که بعد رفتنم بهش خوش بگذره با کسی که میگفت آبش باهاش تو یه جوب نمیره! هزار بار بهم گفت از نازنین خوشم نمیاد و باهاش همه‌ش بحثم میشه و هر وقت بین من و نازنین بحث بود بلااستثناء طرف نازنین بود! الان جفتم نشستن دارن از کسی تعریف میکنن که چمشمش ندارن که درواقع تعریفشونم به قصد تیکه انداختن به منه. مریم میگه : آدم باید کفر هم جلوش بگن سکوت کنه!

همه ی جریاناتی که پیش اومده بذاریم کنار! واقعا یکم معرفت به احترام روزایی که با هم اینقدر خوب بودیم نداشت؟! این همه محرم رازش بودم و این همه هواش رو داشتم. این همه سعی کردم مراقب حالش باشم و به یه بحث کوچیک دوستیش رو به هم زد‌. که البته بار اولش هم نبود. حماقت حماقت حماقت :) شما مثل من نباشید لطفا! البته شایدم حماقت نبود. شاید از دلسوزی بود... شاید چون وظیفه ی خودم میدونستم که کمکش کنم. تو باورم بود که تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد شاید یه معجزه ای کرد وآدمش کرد :) عیب نداره... من تلاشم رو کردم... شاید خیریت توش نبود... شاید بعد رفتنم درست شه.. خدایا آدمای ترسو رو شجاعت بده :) مریمی که میگفت من شاید اعتقاد داشته باشم ولی جلو بقیه عقلم میگه بذارم به اعتقاداتم توهین بشه رو به تو میسپارم :) خدایا ما رو به حال خودمون رها نکن که به قهقهرا میریم :)

 

 

حالا قضیه بر میگرده به چند شب پیش که دیگه داشت خون خون رو میخورد. حجم انسانیت نداشته‌شون به اوج رسیده بود. به رفیقم صبورا پیام دادم گفتم من حالم خوب نیست... صبورا من دیگه نمیتونم بین اینا.. 

صبورا تشویقم کرد که حتما باهاشون وارد صحبت بشم.. جرئتش رو نداشتم اصلا. شاید بهم نیاد ولی خیلی جاها میترسم.. از بس که تنهایی باید همه چیز رو انجام میدادم. از اینکه همیشه تو این موقعیت ها خودم بودم و خودم... خیلی باهام حرف زد و بهم گفت که چی بگم و چی نگم... تا آخر عزمم رو جزم کردم. به امام زمان متوسل شدم که کمکم کنه. مناظر موندم بحثش پیش بیاد. سر بحث رو باز کردم و با کمال تعجب خیلی با آرامش و با تسلط حرفایی که میخواستم رو زدم. خودم آرامشی که داشتم رو باور نمیکردم. در مقابل تیم چهارنفره ی اونا که تحمل حرف حق نداشتن جوش اورده بودن و همه چیز بارم کردن من خیلی خونسرد بودم. وقتی بحث تموم شد من با اینکه کلی حرف شنیده بودم ولی هم جوابشون رو داده بود هم خیلی آروم بودم.

بعد از اونکه مراسم تشییع رفتم و یک نفرشون به رسم دوستی هم بهم زنگ نزد که بپرسه من یه شب و یه روز خوابگاه نبودم پس کجام، تصمیم گرفتم خیلی با آرامش رفتار کنم و تندی نکنم ولی باهاشون هم نشین نباشم. خلاصه بازم توسل کردم که عصبانی نشم و رفتارم رو کنترل کنم. و همینطورم شد. سلام میکنم بهشون و خیلی معمولی رفتار میکنم ولی اصلا باهاشون هم کلام نمیشم. :) اونام به خاطر رفتار من مجبورا نتونستن قهر کنن یا بهم انگ قهر بچسبونن :) خدا رو شکر از وقتی هم هم نشینی باهاشون رو قطع کردم هم درس میخونم هم به دغدغه های زندگیم بیشتر میرسم

فقط! امیدوارم اونایی که ادعای رفاقت میکردن.. یه روز بفهمن از بدرفتاری خودشونه که آدم دورشون نمیمونه! و وقتی دیدن دورشون کسی نیست نپرسن که چرا :)

دل شکوندن و بی معرفتی و غرور شکوندن حدی داره :)

  • معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۲)

  • شاگرد خیاط
  • از مهربونیات پشیمون نشو

    اما خونگرمی جنوبیها نایابه و این که اونا اندازه تو خونگرم نیستن  به حساب اعتقادات نزار ....

    پاسخ:
    سلام
    میدونم قصدتون دلداریه ولی ب این دلایل نیست 😀
  • عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی
  • پاسخ تیتر رو میدم: تا زمانی که روابط اجتماعی نداشته باشید

    پاسخ:
    تا زمانی که تنها انسان روی کره ی زمین خودتون باشید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی