دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

من تشنه ترین ، تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
تن پوش تن زخمی من مرهم صبره
خوشبختی برام دیدن یک لکه ی ابره
من تشنه ترین
تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
من اهل کویرم
از نسل کویرم
یک عمره گول ابرای بی بارونو خوردم
دندان به لب تشنه و پوسیده فشردم
من نخل تبر خورده ی بیداد کویرم
تنهام ولی با این همه فریاد کویرم
نخلستون سرسبزی می شه روزی اینجا
پیغام منو
پرنده ها میدن به ابرا
من اهل کویرم
از نسل کویرم....

طبقه بندی موضوعی

برای ایران

آهنگ شروین حاجی پور تو ذهنم پلی میشه

برای توی کوچه رقصیدن 

برای بوسیدن

برای خواهرم 

خواهرت

خواهرامون

و دارم فکر میکنم به این چند روزی که کلی جوون رفتن توی روستاها حرف زدن و زحمت کشیدن

توی بیست کال تماس گرفتن

تراکت پخش کردن

ستاد گردوندن

صحبت کردن

امشب کل دغدغه ی فکریم این بود که فردا چی میشه

تا یادم میومد صلوات میفرستادم

من اکثر تلاش هام توی دو روز آخر بود 

دیر فهمیدم میبرن روستا. و هر سری ظرفیت پر میشد تا روز ۴ شنبه. 

که شب قبلش فقط ۲ ساعت خوابیده بودم و با یه لیوان علی کافه کل شب رو زنده مونده بودم و بعد امتحانم یهو گفتن بیا عصر بریم برا تبلیغ. 

رفتیم با بچه ها روستای گلپرآباد و با مردم حرف زدیم

موقع رأی انداختنم توی صندوق، اون زن روستایی با لهجه ی لری توی ذهنم میمونه که با چشمای درشت عسلی بهم نگاه میکرد. نافذ و جدی. هر دومون لر بودیم. اون لر ملایر و من لر خوزستان. حس کردم یکی از فامیلای خودمونه. ناگهان گفتم شما اینقدر برام عزیز هستین که مهم نیست اینجا باشم یا خوزستان که محل زندگیمه. برام مهمین که اومدم باهاتون صحبت کردم. 

از اخمش کم کرد و گفت: منم میخوام یه ادم درست بیاد و اوضاع درست بشه. 

توی جدیتش، ته نگاه نافذ و چشمای درشتش یه مهربونی خاصی میدیدم. جدیتش بابت رنج بود. بابت محکم وایسادن پای زندگی بود. 

موقع ایستادن کنار صندوق رأی صدای اون مرد بوشهری و صدای اون پیرمرد جبهه رفته ی زحمت کش همدانی یادم نمیره. که میگفت ۶ کلاس بیشتر سواد نداره. پول نداره جهیزیه برا دختراش بخره و میگه به کسی نمیگم چرا ولی به خاطر پول نداشتنه که به خواستگارای دخترام جواب رد میدم. 

اینا بود که بعد شنیدنش یهو دیدم اشکم داره جاری میشه و هق هق میزنم. دیدم واقعا چه مردم رنج کشیده ای داریم و دوستشون دارم با تموم وجودم. 

و اون پیرزن اردبیلی تنها که با وجود بیسوادی میخواست رأی بده. یا اون خانم مستاجر که میگفت فقط میخوام یکی بیاد راه شهید ریسی رو ادامه بده. 

حتی اون پیرمرد سمجی که میخواست به پزشکیان رأی بده و هر چی براش توضیح منطقی میاوردیم و دنده ی لج بود.

کار ندارم فردا کی با انتخاب چه کاندیدی میره پای صندوق رأی. 

مهم اینه همه واسه ایران میان. این ادما همه با امید برای تغییر میان. 

اینا برای ازادی میجنگن آقای حاجی پور

اینا دغدغه هاشون جنسش با شما فرق داره. 

دل نبریدن از کشورشون. برا خلاف اونایی که دم از ازادی بیان میزدن و آرمان ما رو کشتن. 

میخواستم بگم دلسوز اون جوونایی بودن که این روزا حرف شنیدن ولی دست از حرف زدن با هموطنشون بر نداشتن. شبای سخت و طولانی ای بود که دیگه طولانی ترین شبش که شب شمارش ارا باشه هم میگذره. و دوباره زندگی عادی شروع میشه. ولی چیزی که مهمه اینه که هنوز جمهوری اسلامی هست و اون پرچم سه رنگ بالاست. 

ایام عزای امام حسین رسیده. توسل کردم که ایام عزا رو با ریاست جمهوری کسی بگذرونیم که خیالمون از بابتش راحت باشه. 

خدایا به حق این شبای عزیز سرنوشت مردم ما رو به عاقبت بخیر بگردان

  • معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۸)

دیشب داشتم به همین موضوع فکر می‌کردم که ایران در آدم‌هایی که ما می‌شناسیم، در آدم‌های صفحات اجتماعی‌مون خلاصه نمی‌شه. میلیون میلیون آدم در جای‌جای ایران هست که ما نمی‌شناسیمشون. و از این بین هرکس داره به امیدی می‌ره به یکی از دو نامزد رای بده. شاید به نامزدی که از نظر ما شایسته نیست ولی اون آدم با همه مصیبت‌هایی که تو زندگیش داشته می‌خواد به اون نامزد رای بده و امیدش رو در اون آدم دیده.

امید...

پاسخ:
دقیقا.... نقطه ی مشترک تموم این آدما امیده!!! 🌿❤
  • اهورا هستم
  • یو یو

    پاسخ:
    هان؟ :) 

    الهی آمین 🌷

    پاسخ:
    آمین❤

    واقعا حنا جون دمتون گرم و هرکس رای بیاره شما یادتون نره این آدمایی رو که اینجا اینقدر قشنگ ازشون نوشتین و این تجربه ی کنشگری رو 

    بی نظیر بوده تجربه ش 

    و در دولت چهاردهم چه گرداننده ش سعید باشه چه مسعود میشه راههایی برای ادامه این کنشگری پیدا کرد...به امید خدا

    پاسخ:
    سلاام 
    چاکر شوما :) 
    دقیقا... اتفاقا امروز که برگشتم شهر خودمون تو این فکر بودم ترم بعدی که برگردم همدان بازم برم اون روستا و هم یه سری به مردمشون بزنم هم پیگیر مطالباتشون بشم... 
    به امید خدا.... 

    امیدوارم اگر سعید شد ،نا امیدتون نکنه

    ملایر دانشگاهته؟

    پاسخ:
    انشاالله 
    خیر، دانشگاه بوعلی همدان

    موفق و موید باشید

    پاسخ:
    ممنونم :) 

    خیلی خوب سو استفاده میکنید از بی اطلاعی و سادگی پیرزن پیرمرد ها.

    پاسخ:
    سواستفاده وقتیه که برگه ی یه پیرزن بیسواد رو میگیری و وقتی بهت میگه بنویس جلیلی تو از سر عمد بنویسی پزشکیان
    ما حرف زدیم کسی رو مجبور به رأی دادن نکردیم. ملت هم خودشون عقل دارن. 
    چون برای کاندیدامون خیلی درست و اصولی تبلیغ کردیم اسمش شد سواستفاده؟ 
    راستی آیپیت تکراریه 
    مثلا هر سری اسمت رو عوض میکنی کامنت میدی؟ :)) 
  • صـــالــحـــه ⠀
  • گریه‌ام گرفت با متنت دختر!

     

     

    آره. منم یه بار گریه‌ام گرفت...

    نسیم دوستم، شماره خاله‌ مامانش رو داد که بهش زنگ بزنم. قبل از تماس بهش گفتم سریع یه سری اطلاعات بهم بده ازش.

    گفت خیلی رنج‌دیده است ولی خیلی مهربونه. سه تا بچه داشته که یکی شون تو جوونی فوت شده و یکی هم رفته خارج.

     

    وقتی زنگ زدم و باهاشون حرف زدم، انقدر غصه تو دل خاله خانم بود که دلم گرفت. همه‌اش می‌گفت ما دیگه هیچ امیدی نداریم. فقط منتظر مرگیم. هیچ خیری از زندگی ندیدیم. حسرت یک مسافرت روی دلمون موند... گفتم ولی حاج خانم، ماه محرم که میاد، دیدید صندوق میذارن برای کمک به هیئت که به مردم نذری بدن؟

    اینجاش گریه‌ام گرفت:

    منم مثل بچه‌ی شمام. جوونی‌ام حروم شده تو دولت روحانی و لنگِ رای شمام و محتاجم. قربونتون برم بیایید به خاطر ما جوونا رای بدید...

    و خاله راضی شد...

    و خوشحالم که این خاله رو گم نمی‌کنم و بعدا می‌تونم دوباره باهاش حرف بزنم.

    پاسخ:
    سلام صالحه جون :) 
    هنوزم اوضاع تلاش و تبیین تموم نشده :) 
    خاله رو فراموش نکنید. اطرافیان رو فراموش نکنید... از الان باید دو برابر بیشتر کار کنیم که نخوایم توی یه هفته همه چیز رو جمع کنیم... 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی