قیامت درون من
- يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۳:۳۴ ق.ظ
بحث اینجاست که انتظار کسی را میکشم که نمیدانم کیست و نمیدانم کجاست. اصلا نمیدانم وجود خارجی دارد یا توهم است. اصلا نمیدانم در دنیا است یا نه! اصلا نمیدانم چند سالش است یا اهل کجاست یا خواهر و برادر دارد یا......فقط حس میکنم یه روزی، نه چندان دور آتشی به جانم خواهد افتاد از کسی. اگر خواب نما نشده باشم. شهدا شما که نشان دهنده های راه هستید بگویید که این نشانه از چیست.
پشت پنجره باران نمیبارد ولی در خیال من زنی به عشق باران نفس میکشد.
ماهی ها یکدیگر را پیدا میکنند. و روی طاقچه ی خانه گلدان های شمعدانی بقیه را تماشا میکنند.
خیلی عجیب است که در تابستان منتظر باران باشی و در زمستان انتظار داشته باشی لباس خنک تابستانی بپوشی. انتظار کشیدن من هم چنین نمایی دارد. انتظار برای ادمی که اصلا نمیدانی کیست عجیب است.
یعنی پشت پنجره ها حس میکنم کسی یک روز گذر خواهد کرد. نمیدانم چرا یکی دو سالی است که چنین حسی دارم! به خانه هم که می آیم این حس شدیدتر است.
من در تلاشم که بگویم این حس ها مال دختر بچه ای بیش نیست و این توهم ها از دختر خانوم بیست و دو ساله ای چون من بعید است اما عجیب است! واقعا عجیب است! هر چه بیشتر در زندگی واقعی فرو می روم این حس بیشتر به سراغم می آید. مگر میشود انتظار کسی را کشید که اصلا نمیدانی کیست! کسی که اصلا نیست! نبودنش را چطور توضیح دهم. فرض کن مثلا به تو بگویند منتظر کسی هستی و بگویی اری
و بعد بگویند خب کی؟
و تو بگویی: نمیدانم!
و من نمیدانم انتظار چه کسی را میکشم ولی در انتظارم...
سه سال است در انتظارم و نمیدانم دقیقا منتظر کی هستم. کاش میفهمیدم اخر این جاده ی انتظار چیست.
کاش اگر توهم است تمام شود و اگر خبری است قاصد ان را برساند.
شهدا شما بگویید چرا هر وقت گلزار شهدا می آیم شدیدتر میشود؟ چرا؟!
اهل فاز گرفتن نیستم ولی حالم طبیعی نیست. به اصطلاح همه چیز آن نرمال شده!
و معلوم نیست این شرایط آن نرمال، در آستانه بودن برای چه اتفاقی باشد....
پ. ن: اهل طفره رفتن نیستم. کامنت های پست قبل رو حتما جواب میدم تک به تک :)
- ۰۳/۰۴/۱۷
اتفاق می افته
به جاده و پنجره و باران قسم انتظارت پاسخی داره که از راه میرسه
فقط لطفا حواست رو جمع کن
و وقتی اومد
فقط به ندای قلبت گوش بده
و نترس
ودل قویدار
دوستت دارند در آسمان بالاتر
و همانها کسی را برایت نشان کرده اند
که همسایه روحت بوده است در عالمهای بالاتر