وگرنه میدانست که دختر ها بابایی اند...
- جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ
چشم انتظار ایستاده ام، که قاصدک با خودش بوی تو را بیاورد.
و قامت بلندت را ببینم که در خیابان به دیدار من می آیی. به همراه آواز گنجشک ها...
شاید که نبودنت دروغ باشد...و تمامی این اعلامیه و ها و عکس ها یک کابوس کوتاه
اما نمیدانم چرا این کابوس تمام نمیشود.... و چرا دستت را روی صورتم نمیکشی که بیدار شوم و به آغوشت از شر کابوس ها پناه ببرم...
چه بی رحم است روزگار که تو را از من گرفت... منی که سهمم از تو بر خلاف دختر های دیگر کم بود
خانه اش سیاه شود کسی که مرا برای همیشه از تو جدا کرد... حتما دختر نداشته وگرنه میدانست که دختر ها بابایی اند....
- ۰۳/۰۳/۰۴
حنانه میدونستی سردار چهار تا دختر داره؟:( خدا پشت و پناهشون باشه