برای ساکنین سیاره ی b612
- شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۰۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
خب در حال حاضر که دارم این متن رو مینویسم به نوحه هایی که در بخش صوتیات در بالای وب هست گوش میدهم( تبلیغات) و عمیقا رفتم تو حس و حال اربعین. گفتم شمام شریک کنم تو حس خوبش :)
یک چیزی همیشه تو ذهن من بوده و به عنوان دغدغه بهش فکر میکردم اما دیدم جز با نوشتن نمیتونم یکم تصویرپردازیش کنم.
بحث اینجاست که همیشه در سیاره ی b612 تشکل های دانشجویی با هم مثل کارد و پنیر، تام و جری، شعله و باروت و از این قبیل روابط داشته اند. ساکنین سیاره ی b612 خیلی دوست دارند با همدیگر رفت و آمد کنند. مثلا آن هایی که در تشکل x سیاره فعالیت میکنند اگر در y هم تمایل به فعالیت داشته باشند انگار به x خیانت کرده اند آن هم خیانت از نوع بدش! از این مدل های تو دوست دختر من بودی و برای چه رفتی با آن یکی لاس زدی بی تربیت؟! :)))) یا مثلا اگر فلانی از t برود فلان جا به شورای مرکزی t برمیخورد! و میگویند واه واه این حرکت های شنیع چیست؟! میخواهی فعالیت کنی؟ بنشین سر جایت مگر اینجا خودمان کم کار داریم؟ از این کار ها بکنی ناراحت میشوم هااا. بگذاریم این ها را کنار.
یا مثلا یک تشکل دیگر که نام نمی آورم چند تا جوجه دانشجو دارد که کسی را به جمع خود راه نمیدهند چند نفر محدودند که زورشان می آید یک وقت کسی بیاید و خدایی نکرده بخواهد در انجام کارها کمکی کند!
در سیاره ی b612 همه دنبال مدال افتخار هستند. کی بیشتر از همه مدال انجام فلان کار را دارد؟ منننن
اما خدایی نکرده بخواهند کاری را مشترک انجام دهند
کی تزئینات را انجام داده؟ منننن - نخیر هم کار ما بوده! - فلانی تو برای چی موقع تزئین رفتی کمک تشکل x؟! جوری چکت بزنم که بری بچسبی به تاریخ و جغرافیا؟!
کی هماهنگ کرد مولودی خوان و سخنران بیاورند؟ - منننن
کی پذیرایی جشن را اماده کرد؟ منننن
و این من ها و مدال ربودن ها مسئله ای است که تمام نمیشود.
میدانم بعضی چیز ها حق است و حق باید گرفته شود ولی چرا یکبار کسی از خر شیطان پایین نمی آید؟
چرا شوراهای مرکزی باهم دشمن اند؟ چرا مثلا یکبار هم که شده تواضع نمیکنند و بگویند آقا حرفش را هم نزنید! زحمت ها را شما کشیدید.. امتیازش برای شما؟
و اصلا مدال افتخار و امتیاز گرفتن مهم نباشد؟
چرا برای محبت کردن به یکدیگر رقابت نمیکنند؟ مگر همه ی این تشکل ها به قصد رشد دانشجو و جریان سازی و احیای ارزش های دینی نبود؟!
پس چرا زده اند به جاده خاکی؟! و چرا اتوبان به این عریضی! پس با هم در آن رانندگی نمیکنند؟!
فلانی آن روز به من گفته دیگر خیلی تشکلy نمیروم چون بچه ها میگفتند نباید بروی z کار کنی.
از این حرف ها چندین بار شنیده ام. متاسفانه این خودخواهی ها، ادم ها را از همه چیز زده میکند. یاد عزیز دلم، مولایم امام علی(ع) افتادم که به یارانش میگفت: به زودی ان ها بر شما چیره خواهند شد چرا که انان در راه باطل خود متحدند و شما در راه حق پراکنده اید.
منی که دوست دارم هم در تشکل x کار کنم هم برای تشکل z مطلب بنویسم و در بخش مثلا تدارکات y کار کنم چه؟!
حق ندارم؟! گناه است؟ مگر هدف ها متفاوت است؟ ته ته همه ی هدف هایشان یکی است. ولی چنان با یکدیگر مشکل دارند که گویی همه ی این تشکل ها را برای این ساخته اند که یک میدان جنگ مثل میدان گلادیاتور ها درست کنند و خود پادشاه بنشیند بالای صحنه و پاره پاره کردن گلادیاتور ها را توسط یکدیگر تماشا کند.
نمیخواهید این باشد هااا ولی کاری میکنید که اینطوری جلوه کند.
به خودتان بیاید کیومرث های بدبخت!! :))
دلم میخواهد پا میشدم و همه را جمع میکردم و به جلسه ی کلی میگرفتم و فقط یک چیزی میگفتم و بعد هم به صورت تراژیک صحنه را ترک میکردم :))
میگفتم: بنده های خدا! این گندی که شما میزنید در مقیاس بزرگتر در سیاره ی عزیزمان b612، بین مذهبی ها افتاده. پراکنده نشوید. این همه له له میزنید میگویید وای اگر رهبر حکم جهادم دهد و ..( حالا این هایی که میگویم را یکی باید به خودم بگوید.. از بس که اسکلم) خب رهبر چه میخواهد جز اینکه همه با هم همراه و یکدل شویم؟! پس چرا با هم همکاری نمیکنید؟ باشد قبول دارم کار و حیطه ی فعالیت های شما با هم فرق دارد صحیح. درست. اما اگر چنین است نباید جلوی اعضایتان را بگیرید و بگویید نه فلانی تو حق نداری فلان جا بروی.
به جای انکه ده تا جشن صد من یه غاز بگیرید یک جشن با یکدیگر بگیرید و بودجه هایتان را تقسیم کنید تا دانشجویان همان یک جشن برایشان خاطره شود.
نترسید فلانی برود یک جای دیگر بد شما را نمیگوید مگر انکه خودش بی شخصیت باشد. جلوی بی شخصیتی همه را که نمیتوانید بگیرید. میترسید حرف ببرند؟ خب حرف نزنید. پشت یر همدیگر حرف نزنید که نگران چنین چیز هایی هم باشید!
و الان داشتم در ذهن خودم تصور میکردم رویای اتحاد بین تشکل ها را... که مثلا چه میشد اگر بسیج و انجمن و هیئت و جامعه اسلامی با یکدیگر دست در دست هم میگذاشتند و یک حرکت انتخاباتی قشنگ میزدند؟
مثلا اماده سازی پادکست و تهیه ی نشریه به عهده ی انجمن اسلامی
افزایش شور و شوق و ادویه ی ماجرا هم به عهده ی هیئت با صحبت از اهمیت انتخابات در جلسات و توسل مداوم به شهدای خدمت در این مورد
برگزاری کرسی های ازاد اندیشی و منتقد و سخنران درست و حسابی هم با بسیج ان هم به صورتی که در دید همه باشد، مثلا در لابی دانشکده ها
تزئین و ایجاد فضای انتخاباتی در دانشگاه هم بر عهده ی جامعه ی اسلامی
که این ها را فقط بر اساس تصور خودم گفتم ولی اینطور باشد که یک حرکت یکپارچه و با همکاری همه ی تشکل ها باشد.
مثلا چه میشد در دانشگاه یک پرده ی بزرگ میگذاشتند و مناظره را به صورت پخش زنده میگذاشتند و دانشجو ها هم می آمدند و نگاه میکردند.( البته بسته به ساعت مناظره هم دارد) باور کنید مثل دربی دیدن برایشان هیجان دارد که بیایند و نگاه کنند. شاید اصلا اعتقادی به این چیزها نداشته باشند ولی وقتی بحث پخش زنده و مناظره می آید یعنی یک چیزی تو مایه های پخش دربی زنده که همه میروند نگاه میکنند. خیلی ها هم از روی کنجکاوی هم که شده می آیند ببینند. آنجاست که جمعیت مخاطب را دور هم اورده ایم و انجاست که باید توی پوستر بنویسند از ساعت ۴( مثلا اگه ساعت پخش از ۵ عصر باشد) تا یک ساعت بعد از پایان مناظره. بعد یک کارشناس بیاید و درمورد معیار های نامزد اصلح حرف بزند. دانشجو جماعت عاشق هیجان و بحث است. عاشق اینکه بنشیند و درمورد یک موضوع روز جامعه بحث کند و تئوری ببافد. فقط باید بسترش را فراهم کرد... البته من این ها را توی ذهن خودم موفق میبینم نمیدانم در عمل چقدر موفق شود...
نه که ان ها این کار ها نشریه و فلان را انجام نمیدهند. انجام هم میدهند ولی چقدر خوب میشد اگر واقعا از موقعیت ها و فرصت ها استفاده میشد و این تشکل ها با همکاری و گذاشتن بودجه بر روی بودجه این کار را میکردند.
ته تهش این است که ما قدرت تحلیل به دانشجو جماعت بدهیم. وقتی او میرود پای صندوق رأی یا شاید هم نرود و لج کند و نخواهد رأی بدهد هیچکس جز تفکرات و تحلیل هایش همراه او نیست. ولی اگر این تبیین واقعی اتفاق بیفتد انجاست که رأی سفید میتواند با نام نامزد اصلح پر شود، انجاست که آنی که روز رأی میخواهد زیر پتو به نظام فحش بدهد شاید نظرش عوض شد و رفت از حق طبیعی اش به عنوان یک انسان استفاده کند و شرایط کشورش را عوض کند. آنجاست که آنی که معیارش برای رأی دادن فلان چیز بود اولویت هایش عوض میشود و آدم درست را انتخاب میکند.
البته که این ها کار فرمالیته و ماسمالی نیست که دو روز قبل انتخابات چهار تا کرسی ازاد اندیشی بی نتیجه برگزار کنیم و بگوییم ما کارمان را انجام دادیم!
کار های اینگونه باید طولانی مدت رویشان کار شود...
فقط میدانم باید توسل کنیم و از شهدا کمک بگیریم که انشاءالله یکی مثل شهید رئیسی دلسوز واقعی باشد و بیاید روی کار...
دعا فراموش نشود :)
- ۰۳/۰۳/۱۹
اگرچه معتقدم آنچه فرمودید، قابل تعمیم نیست، اما میشود گفت که تشکلهای دانشجویی را خوب آسیبشناسی کردید، و البته خوبتر بود که در کنار این نقد واقع بینانه، چندتا پیشنهاد عملی و راه حل هم ارائه میدادید.