هعب!
- يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۵ ب.ظ
از سری باگ های زندگی من اینه که نمیدونم چرا بعضی اوقات نیت رفتارم رو اشتباه برداشت میکنن. یا مثلا فکر میکنن میخوام بیام وسط ارتباطات کسی یا قراره جا بگیرم.. ببین هیچی از این کارا گیر من نمیاد که بخوام چنین رفتاری انجام بدم و برام نیت انجام یه کار از خود کار با ارزشتره پس به نیت خودم مطمئنم... ما همه با هم دوستیم و قصد من فقط ارتباط گیریه... واقعا فقط ارتباط گیری چون من از ساختن ارتباطات جدید لذت میبرم.. حتی رفیقای همدانیم میگن ما با تو وارد دانشکده میشیم نمیتونیم با خودت حرف بزنیم هی باید وایسیم سلام و علیکت با همه تموم بشه :)... و اینکه اگه دیدی با خودت یجوریم چون حس کردم زیاد بام حال نمیکنی.. خلاصه شل کن کیومرث :)) فقط کاش میشد مستقیم به خودت بگم که متوجه بشی بالام جان :) خبری نیست بخدا ؛))
--
بگذریم! مسئول پایگاه عوض شده و من میخواستم ایده بدم برای اینکه این روزا توی دانکشده درمورد انتخابات ولی هیچ آیدی و چیزی ندارم... جلسه هم انداختن یکشنبه هفته ی دیگه... و احتمالا اون شخص الان رفته باشه تویسرکان... و خوابگاهش هم اون سر دانشگاست... بچه های خوب پایگاه بسیج دارن فارغ التحصیل میشن و این بده :( چه دخترای خوبی بودن و دیر پیداشون کردم.. کلا زندگی من رو دور کنده، دیر آدما رو پیدا میکنم.. دیر بهشون علاقه مند میشم.. دیر ازشون بدم میاد...
دعا کنید سال آخرم رو با بچه های خوب پایگاه هم اتاقی بشم... دعا کنید خدا از سر تقصیرات من بُگذره... دعا کنید خدا اگه قراره عذابم بده همین دنیا عذابم بده... و دعا کنید این روزا برای انتخابات.. خیلی زیاد...
- ۰۳/۰۳/۱۳
این از خونگرمی جنوبیهاست :)))
توی اتاق ما درسته همه اهل استان فارس هستیم اما همین نوع ارتباطاتشون و خلقوخوشون قشنگ نشون میده من بین بچههای جنوبی افتادم و فرق دارم.
خلاصه من که دوستشون دارم و مطمئنم باعث شدن توی روابط اجتماعیم پیشرفت کنم و بابت همین هم ازشون ممنونم.