از این پست خون میچکد
- شنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۳ ق.ظ
عکس را تار کردهام. بالاخره احتیاط شرط عقل است. احتمال دارد زن بارداری این پست را ببیند. یا فردی با سابقه ناراحتی قلبی.
میخواهم تعریف کنم عکس را. بچهایست ۱۱_۱۲ ساله در آغوش پدرش. زخمیست. زخم؟ ببخشید. عضوی از بدنش را از دست داده. کدام عضو؟ جمجمه. بچه در آغوش پدر است. نصف جمجمهاش نیست. کاسه جمجمهاش خالی شده. انگار که مغزش را خالی کرده باشند. چشمانش را هم ندیدم. سر جایش نبود. پدر، جنازه پسر را در آغوش دارد و با بیتابی گریه میکند و نام الله را صدا میزند. الله را میشناسید؟ همین خدای خودمان. همین که ما هم هنگام مشکلاتمان صدایش میزنیم. وقتی موعد چکمان فرارسیده یا استکان چاییمان برگشته روی فرش یا انگشتمان را رنده بریده و سوز دارد خدا را صدا میزنیم.
مرد، جنازه پسر بیجمجمهاش در دست خدا را فریاد میزند. اهل فلسطین است. اهل رفح. احتمالا گلوله دوشکایی یا توپ بمبی خورده به فرق سر فرزندش و نصف سرش را نیست کرده.
آخ ببخشید. از قلمم خون میچکد. همچنین از چشمم.
باقی بماند، بعدا مینویسم...
نویسنده: مسعود fth
- ۰۳/۰۳/۱۲
فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ