دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

من تشنه ترین ، تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
تن پوش تن زخمی من مرهم صبره
خوشبختی برام دیدن یک لکه ی ابره
من تشنه ترین
تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
من اهل کویرم
از نسل کویرم
یک عمره گول ابرای بی بارونو خوردم
دندان به لب تشنه و پوسیده فشردم
من نخل تبر خورده ی بیداد کویرم
تنهام ولی با این همه فریاد کویرم
نخلستون سرسبزی می شه روزی اینجا
پیغام منو
پرنده ها میدن به ابرا
من اهل کویرم
از نسل کویرم....

طبقه بندی موضوعی

” دیالوگ

گفتی: سه سال از آخرین باری که دیدمت گذشت. عوض شدی...

 

گفتم: تو این سه سال من رو یادت بود؟ لعنت به این رفیق من. اگه میدونستم دروغ گفته راجع به اینکه میخواد منو ببینه پا نمیشدم بیام اینجا...من باید برم..

 

خندیدی!

 

گفتی: چه آتشی شده در دل به پا نمی دانی

نشانده ای به بلا و عزا نمی دانی

در آن زمان پر آشوب اولین دیدار
قیامتی که نمودی به پا نمی دانی

زبعد دیدن روی مه دل انگیزت
کشیده ام چه عذاب و بلا نمی دانی

 

گفتم: هنوز سر تصمیمت هستی؟

 

گفتی: هنوزم هستم. حتی بیشتر از قبل. 

 

گفتم: شرمنده. دیر شده دیگه. من دیگه حال آدم های جدید رو ندارم.

 

وا رفتی.

 

دستگیره ی در رو فشار دادم و بیرون رفتم. تو توی اتاق با کلی سؤال تنها موندی.

  • معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۲)

:)

پاسخ:
« حیف داستانمون که اینقد بی سر و ته تموم شد. »
  • عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی
  • wow

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی