دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

ساکن نخل های طریق العلماء

دختر نخل ها

من تشنه ترین ، تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
تن پوش تن زخمی من مرهم صبره
خوشبختی برام دیدن یک لکه ی ابره
من تشنه ترین
تنهاترین نخل جنوبم
مثل وطنم سوخته تنم اهل جنوبم
من اهل کویرم
از نسل کویرم
یک عمره گول ابرای بی بارونو خوردم
دندان به لب تشنه و پوسیده فشردم
من نخل تبر خورده ی بیداد کویرم
تنهام ولی با این همه فریاد کویرم
نخلستون سرسبزی می شه روزی اینجا
پیغام منو
پرنده ها میدن به ابرا
من اهل کویرم
از نسل کویرم....

طبقه بندی موضوعی

انواع دانشجو

اینو نمیشه انکار کرد که هر دانشکده ای دانشجو هاش یه مود مخصوصی برا خودشون دارن. امشب با بچه هامون نشستیم تحلیل کردیم بچه های دانشگاه ما هر کدوم چه مدلین :)

 

۱- ادبیات علوم و انسانی: اینا همونایین که از همه بیشتر به خودشون میرسن. پسراشون خیلی کم هستن و روحیه ی لطیفی دارن و بی بخارن :) دختراشونم از بسیجی چادری گرفته تا مدل جشنواره ی مت گالا هست :)) متنوع ترین استایل ها رو میتونی تو دانشکده انسانی ببینی. از خز ترین تیپ گرفته تا خوشتیپ ترین ها اونجا پیدا میشه. ولی انگار گرد مرده اونجا پاشیدن. اینقدر آرومه و بی سر و صدان و همه نسبت به هم بی اهمیت هستن که برخلاف فضای خیلی قشنگی که داره اونجا حوصله‌ت سر میره. حراست های علوم انسانی اصلا هیچ کاری به حجابت ندارن. یه بلوز و شلوار بپوشی با مقنعه مشکی حله. دانشکده ادبیات سبزه و  سنبل زیاد داره و با صفاست. حتی درخت موز هم داره. ولی موزاش شبیه باقله ان! (😂) 

 

 

۲-اقتصاد و علوم اجتماعی: اینا دانشکده‌شون از لحاظ بی بخاری از علوم انسانیم بدترن. ولی دخترای خیلی باحالی دارن. به نسبت دانشکده ادبیات پسراشون خیلی بیشترن. دانشکده ی اینا معروفه به بچه ی دانشکده ی ادبیات چون که شبیه دانشکده ادبیاته ولی کوچیک تره و به اونجا چسبیده. حراستاشون خیلی گوگولی و باحالن.

 

۳-علوم‌پایه: لاشی ترین حراستی های دانشگاه مربوط به علوم پایه بود یه زمانی ولی الان عوضشون کردن و لاشی ها به درب اصلی دانشگاه منتقل شدن :/ ورودت به علوم پایه با خودته ولی خروجت با خداست. همه راهروهاش مثل همن و مدل پیچ در پیچی داره. من یکی دو بار اول تنهایی نرفتم چون نمیتونستم کلاس عمومیم رو اونجا پیدا کنم :)) یه سکوی هشتی داره وسطش  که دسته ای از حاجیان مدام دور اونجا طواف می کنن تا یه دختر بهشون نخ بده :) حالا اون حاجی ها رو بذاریم کنار بقیه ی پسر های علوم پایه معمولا ارومن و مؤدبن. علوم پایه پاتوق کراش زدن گل های نوشکفته ی ی دانشگاهه. دانشکده ی شلوغیه و اکثر اتفاقات و همایش ها اونجا اتفاق میفته. 

 

 

۴-دانشکده کشاورزی جدید و قدیم: کشاورزی قدیم جای پرتی از دانشگاهه و من پام به اونجا باز نشده :| ولی جدیدش یه ساختمون خیلی بزرگه که تنها کاراییش سالن همایش هاست که جشن های دانشگاه اونجا برگزار میشه. کافیه جشن تموم بشه میبینی نصف ملت رو همدیگه کراش زدن :/ پس کارایی اونجا جفت یابی هستش.

 

 

۵- دانشکده مهندسی: دخترای داش مشتی و مستقل. پسراشون با دخترا خیلی راحتن. این دانشکده مناسب کسانی هست که دنبال جاست فرند هستن :)) حالا نه که من این پدیده ی جاست فرند رو تایید کنم ولی به هر حال! جو بینشون اینطوریه.

 

 

پر حاشیه ترین دانشکده با اختلاف: علوم پایه 

بی بخار ترین ترین دانشکده : کشاورزی قدیم

متنوع ترین تیپ های شخصیتی: ادبیات و علوم انسانی

 

  • معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۷)

  • عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی
  • قدیما معیار سنجش پایه و رتبه علمی بود .. الان جفت یابی و صعب یا سهل بودن پیدا کردن نیمه گم شده :/

    پاسخ:
    متاسفانه دانشگاه همینقدر بیخود شده.
    من واقعیت ها رو گفتم :)) کل زندگی دانشجویی خلاصه شده در نوسان هورمونی :))

    اقا

    اینا رو خوندم

    و دلم دوران کارشناسی رو خواست 

    دلم اون سن و سال و اون حال و هوا رو خواست

    دلم طراوت جسم و روح ۱۸ تا ۲۲ سالگی رو خواست ‌‌‌... 

    ببین کارشناسی واقعا یه دوره خیلی خاص و جذابه 

    تو مقطع بالاتر ، هیچ وقت اون جو وجود نداره ‌، سن دانشجوها خیلییی تفاوت داره ، یکی درگیر زن/شوهر و بچه شده ، یکی درگیر درامد و کار شده و درس و دانشگاه اولویت چندم آدماست و واقعا خبری از اون روح و اون جو در کلاس و فضای دانشگاه نیست 

    پاسخ:
    سلام :)
    این مدت خیلی این حرف رو میشنوم که کارشناسی هیچوقت دیگه تکرار نمیشه...
    امیدوارم درست ازش استفاده کنم و بعدش حسرت به دل نمونم :)
    اره ما هم بین دانشجوهای ارشد و کارشناسیمون زمین تا اسمون فرق هست...

    انشالله برات بهترین پیش بیاد

    تو همه زمینه ها ❤

    پاسخ:
    ممنونم نفس خانم و برای شما هم همچنین :)❤️

    @نفس 

    مایی که نصفمون متاهلن و تو هرکلاس حداقل یه نفر بچه داره 👩🏻‍🦯 

    برای ما هم نهااایت اگه کسی درس بخونه برای اینه که تو شغلش ازش استفاده کنه نه شوق آموختنی هست نه سطح علمی نه....

    پاسخ:
    وای این مورد خیلی عذابم میده.
    میخک نه که این مودی که میگی فقط بین بچه های شما باشه
    الان کل مقاطع همینطورین
    چرا من فقط از لحاظ این مسائل دانشکده هارو مقایسه کردم؟
    چون برای همینا میان دانشگاه...
    ولی من همیشه دلم میخواست بدونم چرا هر کاری میکنیم شوق اصلی و درونی به وجود نمیاد برای یادگرفتن
    واقعا دانشگاه از لحاظ آرمانی با اون چیزی که الان هست ملیون ها کیلومتر فاصله داره

    خیلی جالب بود :)) 

    اون موقع ها که کاردانی و کارشناسی میخوندم، واقعیت خیلی دقت نمیکردم به بقیه دانشگاه ها، فقد یادمه دانشکده هنر خیلی گنگشون بالا بود :)) ارشد هم که کلا یه لیگ دیگه ای هست واسه خودش. 

    ماها خب بیشتر تو دانشکده فنی بودیم :) بعد ما رشتمون برق صنعتی بود، اون موقع هنوز دخترهارو تو این گرایش پذیرش نمیکردن، ولی الکترونیک، دانشجوی دختر هم داشت. اونوقت سر این کلاس های عمومی داستان داشتیم :)) بچه های ورودی ما در حسرت اینکه بتونن با کسی رل بزنن :)) فک کنید سر یه کلاس مثلا 30 تا پسر و 2 تا دختر :)) یادش بخیر چقدر اتفاقات جالبی میوفتاد.. 
    الان که فکر میکنم، بد نبود اگر ما همون موقع ها یه مورد مناسب برای ازدواج پیدا میکردیم :/ ، البته نه رل زدن و..، ازدواج :) 

    واقعیتش اینه که بیشتر دانشجوها یادمه تو همین فضای رل زدن و اینا بودن، (مثلا اواسط دهه 80) و شاید 10 الی 20 درصد بچه ها دنبال یادگیری حالا یه علمی و.. بودن. یعنی اگر کسی بتونه خودش یه به واسطه صحبت های یه استادی، مسیرش رو تشخیص بده و راهش رو پیدا کنه، که خب خوبه، وگرنه تو اون بازیا، فقط وقت خودشو تلف کرده و تمام. 

    اینکه نوشته بودین چرا شوق بدست نمیاد و..، بخاطر اینه که اکثرا هدف مشخصی ندارن، خیلی ها اصلا به رشته و گرایش تحصیلیشون علاقه ندارن و...، شما اگر رشته تحصیلیتون رو دوست داشته باشین در کل و یه هدف نسبتا مشخص (حالا نه خیلی هم دقیق) داشته باشین، یه مسیر نسبتا جدایی پیدا میکنید و راهتون رو طی میکنید، بعد همه هم ممکنه مسخره کنن که بابا بچه درس خونی و فلان، شما اهمیت ندین.. :) 

    پاسخ:
    نمیدونم شما خوابگاهی بودین یا نه ولی اگه خوابگاهی باشین محاله که از بقیه ی دانشگاها بی خبر باشید :)) چون بچه های خوابگاهی بینشون اطلاعات از بقیه ی دانشکده ها زیاد رد و بدل میشه . سطح اطلاعات با دارک وب برابری میکنه :)))

    بچه های دانشکده هنر هنوزم گنگشون بالاس برا خودشون :)



    اون یه زمانی بود که پسرا خیلی بیشتر از دخترا بودن الان دیگه پسرا از دخترا دارن کمتر میشن :)

    ولی از نظر من توی دانشگاه هیچوقت نمیشه به مورد جدی ای مثل ازدواج فکر کرد از بس که همه ی روابط آبکی ان... مخصوصا فضای دانشگاهای الان! آدمی که تو دانشگاه بخواد دنبال مورد ازدواجی بگرده قریب به ۹۰ درصد شکست میخوره :)


    من گرایش تحصیلیم رو دوست دارم ولی خیلی چیزا وجود داره که انگیزه ی من رو کم میکنه. مثلا همینکه سر بعضی کلاسا استادا پشه میپرونن به جای درس دادن یا اینکه هم اتاقیای تنبل و بی انگیزه و فضای غیر جدی همه چیز تو دانشگاه... با اینحال تنها چیزی که باعث میشه تو مسیر بمونم اینه که میدونم درسی که میخونم بخشی از تکلیفیه که تو این دنیا به دوش منه

    نه، من خوابگاه نبودم، فقط برای 1 ترم تجربه خوابگاه رو داشتم که البته اونم با دوتا هم اتاقی که یه دانشگاه دیگه درس میخوندن. چون خوابگاه آزاد بود. بعد اینکه اینا دانشگاهشون از ما بهتر بود (چون سراسری بود) و شرایط بهتری کلا داشتن. دانشگاه اون موقع ما به نسبت اینا خیلی ضعیف بود. وقتی از دانشگاهاشون تعریف میکردن، ما حسرت میخوردیم :( یا مثلا شام براشون میاوردن ولی برای ما نه. این جالب بود که تو خوابگاه با بچه ها از دانشکده های مختلف آشنا میشین :) 

    جالبه، البته اون موقع ها هم رشته هایی بود که نسبت دخترا به پسرا خیلی بیشتر بود، ولی دانشکده های دیگه بودن. 

    آره، نمیگم حتما جای خوبیه، ولی به شرطی که آدم مناسبی پیدا بشه، بدک نیست. اون زمان آخه یادمه بچه ها بعضی هاشون ازدواج کردن، چون مثل الان انقد رل و مل و دیت و این حرفا نبود :| مثل بچه آدم یکم با هم آشنا میشدن و بعد میرفتن تو مسیر ازدواج، البته مورد شکست عشقی و جدایی بعد 5 سال هم داشتیم. خب ریسک های خودشم داره این جور روابط.. 

    بله متوجهم، خب خیلی خوبه که رشته تحصیلیتون رو دوست دارید. اگر هدف های خوبی هم ترسیم کنید و به سمتشون برید، دیگه نیاز نیست خودتونو درگیر استاد کنید. واقعیتش معدود دانشگاه ها (و اونم رشته های خاص) هستند که مثلا خروجی خیلی خوبی تو تدریس دارن، شاید گاهی وقتا از 5-6 تا استاد، 1-2 تاشون خوب باشن، هم اتاقی ها هم همینطور، ما تو کلاس بچه هایی داشتیم که صرفا بخاطر 1 مدرک میومدن سر کلاس خب به هر دلیلی (مثلا طرف شغل و ماشین و.. داشت، فقط اومده بود یه مدرک هم بگیره)، خب اینا تاثیر گذاره ولی شما سعی کنید اهمیت ندین. مثلا میتونید برید سالن مطالعه و کتابخونه دانشگاهتون، خب اونجا اکثرا در حال درس خوندن هستن.. خودش انگیزه میشه.. خلاصه بهترین راه اینه که مسیر خودتون رو برید :) 

    پاسخ:
    اها چه جالب

    اهوم. دارید میگید ادم مناسب. ما که ندیدیم. نمیگم هم پیش نمیاد. چرا پیش اومده ولی خیلی کم. واقعا خیلی کم. حالا باز زمان شما یکم تعهد و وفاداری بیشتری بود الان دیگه این چیزا مدش رفته :) طرف داشتیم تو شهر خودش نامزد داشته بعد اومده اینجا هم رل زده. اصلا یه وضعی =) یا مثلا چهار پنج تا دوست پسر/دوست دختر رو با هم هندل میکنه. خب لامصب من توانایی تو رو در مدیربت وقت و زمانم داشتم الان به یه جایی رسیده بودم :)))


    اره موافقم.  در کل اینطور نیست که به بن بست بخورم با این مسائل هر چی هم بهونه بیاذم یه راهی برای فرار هست ولی مسئله ی اراده است دیگه :) به نظر من تو دانشگاه ها ادم خیلی راحت میتونه از خیلیا بالا بزنه چون اکثرا سیاهی لشکرن و برا هیچ و پوچ میان دانشگاه. ولی همون اراده‌ نداشتنه نمیذاره ادم برسه به جایی.

    بله :)) ممکنه که پیدا نشه به این راحتی ها :) اونایی که مثال زدین که تکلیفشون دیگه مشخصه اصن :) یه روزی ام میاد که پشیمونن از گذشته ولی دیگه فایده ای نداره.. 

    درسته، ان شاء الله که موفق باشین تو مسیرتون و ثابت قدم :) 

    پاسخ:
    دقیقا...

    خیلی ممنون و همچنین
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی